3




















Blog . Profile . Archive . Email  


وقتی حرفی نیست عنوانی نیست

سلام،امروز با یه کوله باراز حرف اومدم

آدرس وبم رو به دبیر کامپوتر دادم،با هم در مورد وبم و لوکس بلاگ حرف زدیم،آخرش هم تو سایت وبلاگم رو بهشون نشون دادم

امروز زنگ انشا برخلاف همیشه یه جمله منفی نوشتم(تولد آغاز مرگ است،ادوار یانگ)و برخلاف همیشه دبیرمون اصلا توجهی نکردند و دستور دادن تخته رو پاک کنن

یه اتفاق جالبی که افتاد این بود که یکی از بچه ها از شنبه تا حالا لاک ناخنش رو پاک نکرده بود،یکی از دبیرامون مجبورشون کردن که با***قند***لاکش رو پاک کنه وگرنه میبردنشون پیش معاونمون

فقط کافی بود با من اینکارو بکنن تا ببینن چجوری قندهارو روی دستشون میکشیدم

آخرش هم به دختره گفت:تو مسلمونی،اگه خدای نکرده بمیری و لاک رو دستت باشه.......

خیلی چیزای دیگه هم گفت،قیافه ی منو دید دیگه ادامه نداد.حالم داشت بهم میخورد از حرفاش.

چیزی هم نگفتم چون آخرش میگه**تو باید منطق منو قبول کنی**

آخه میگه ارمنی ها یا مسیحی ها یا.....طهارت ندارن که لاک میزنن

وای خدایا اگه این حرف ها رو به من بزنه حتی اگه اخراج هم بشم جلوش وای می ایستم(اجازه اش رو هم قبلا از مامانم گرفتم،گفت اگه به خاطر این جوری چیزا اخراج بشی می برمت یه جای دیگه مدرسه)

چند وقت پیش هم خیلی جلو خودمو گرفتم اما دیگه نتونستم تحمل کنم بهش گفتم این حرفایی که میزنه قدیمیه و ذهنای ما رو پر نکنه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط یاسمن| |


Power By: LoxBlog.Com